جدول جو
جدول جو

معنی مصطلح شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مصطلح شدن
اصطلاح شدن، زبان زد شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آشتی دادن سازگار کردن بصلاح آوردن، آشتی دادن: اهتمام تواگر مصلح اضداد شود سر برآرد ز گریبا ابد شخص ازل. (وحشی بافقی)
فرهنگ لغت هوشیار
این آمیزه در جهانگشای جوینی آمده و بهار در (سبک شناسی) نوشته است که واژه منصلح را هیچ کجا نیافته است درست شدن راست شدن کار اصلاح شدن: (بدین نیز میان ایشان منصلح نشد) (جهانگشای جوینی. سبک شناسی 74: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
آگاهیدن آگاه شدن باخبر شدن، مشرف شدن بازرس گردیدن: چون بر خوارزم مطلع شدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معطل شدن
تصویر معطل شدن
سر گردان شدن بیکار ماندن، منتظر ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
بی کار ماندن، منتظر شدن، منتظر ماندن، بی بهره ماندن، بی حاصل ماندن، معوق ماندن، تاخیر داشتن، تاخیر کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیروزشدن، فلاح یافتن، رستگار شدن، سعادتمند شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آگاه شدن، بااطلاع شدن، باخبر شدن، مستحضر شدن، اطلاع یافتن
متضاد: بی خبر ماندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد